فاطمه جان ما فاطمه جان ما ، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

بسم الله الرحمن الرحیم

سفر کربلای جان۴

خداروشکر اولین سفرمون در کشور عراق به سامرا بود که اونم پر ماجرا بود و خیلی خوب بود  رفتن سامرا برای من بعد از تاهل و همراه شما نعمتی بود  دیدن سنگرها,خاکریزها, خراب شدن ساختمان ها,مغازه ها, و شهری کاملا نظامی و خالی از سکنه,مغازه,رستوران بنا به دلایلی همه حکایت از غربت سامرا داشت, دیدن گنبد درخشان طلایی یادوار غربت عسکریین داشت  ولی الحمدلله و صد الحمدلله که مملو از زایر بود اونقدر که مهمان خانه جای پذیرایی نداشت ولی بیرون صحن نظامیان که خدا خیرشون بده که واقعا می جنگند از همه وجود و حافظ کیان و ارزش های دین و میهنشونن  که تا بوده در کشورشون جنگ بوده بهمون غذا دادند  بیرون از صحن هم نیرو ی مردمی غذا تو...
20 فروردين 1396

سفر کربلای جان۳

روز پنجم سفر بهشت زمین کربلای جان سلام دخترک شکیبا ی من  امروز ساعت ۶ صبح اولین داروی سرفه رو بهت دادم  وچون خواب بودی کمی گریه کردی ولی خوردیش  و بابایی هم ساعت ۱۰ اومد و برای صبحانه بیدارم کرد و بالفور آماده شدم و رفتم  بعدش مامان جون رفت سر درست ناهار و بادمجون پوست کندن و قصد داشت خورش کدو بادمجون بپزه و منم رفتم کمکش  بعدش هم برای شما و خود  سوپ درست کردم  الحمدلله شب قبلش خیلی خوب خوابیدی و صبح ساعت ۱۲ به زور بیدار شدی (یعنی بابایی اومد بیدالت کرد ) دیگه صبحانه هم بهت تخم مرغ دادم  قبل ناهار هم بردمت حمام و لباس قرمزی که عمو صادق برات خریده بود رو پوشوندم که ماشاالله چه قدر به...
20 فروردين 1396

سفر کربلا۲

سلام گل مامان,صبور مامان  امروز ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ بود و سومین روز از سفرمون به کربلای معلی, با نماز صبح که بیدار شدیم من و بابایی دیدیم که خیلی داغی, سریع پاشویت کردیم و آب پرتقال برات گرفتم ولی نخوردی,حتی آب هم نخوردی  الهی فدای بدن داغت بشم که فقط یه ناله ی کوچیک می زنی  احساس کردیم تبت پایین اومد و بهت شیر دادم و خوابیدی تا ۱۲ظهر و الحمدلله خیلی بهتر شده بودی, بهت سوپ شلغم دادم وقبلش مولتی ویتامین و آب پرتقال و الحمدلله همه رو نوش جون کردی,نبینم لپات آب شه ها جیگر طلای مامان خب  نبینم چشمای بی رمقتو  نبینم بدن کوفته اتو   نبینم حال بی حالتو خب ؛همه وجود مامان ؟! تو رو به خدا زودی خوب شو که نفسم...
13 فروردين 1396

سفر بهشت زمین کربلای جان۱

 سفر بهشت زمین کربلای معلی  سلام کربلایی مامان البته شما اولین سفر کربلا رو اربعین تشریف بردی نفس طلایی مامان ولی متاسفانه موفق به زیارت نشدی ولی خدارو صد هزار مرتبه شکر که اینبار رفتیم پابوس ارباب و دستت هم خیلی راحت رسید جیگر مامان  که بهت یاد داده بودیم در و ضریح رو بوس کنی و تو هم وقتی می رسیدم دم در و ضریح و می گفتیم بوس کن می خندیدی و بوس می کردی قربون اون خنده نازت برم که دیگه یه بار اشتباهی اجاق گازو بوس کردی و فکرکرودی دری چیزیه خلاصه از روز اول سفر بگم که ساعت ۱۰ صبح با هواپیمایی جای خالی به سمت نجف پرواز داشتیم ولی متاسفانه تقریبا ۱۰ ساعت تاخیر داشت و واقعا اولین تجربه من بود این همه تاخیر  همه مستاصل ب...
13 فروردين 1396
1