فاطمه جان ما فاطمه جان ما ، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه شعبان مبارک

شعبان  ماه درآویختگان به شاخه طوبی  ماه عشق معبود  ماه صلوات بر محمد ماه طلوع و تلالو سه شمس و نمود یک قمر مبارک  ماهی که نهفته درآ ن هزاران خاطره  هزاران که نه  بهترین خاطره  خاطره انگیز ترین خاطره  ماهی که شد سومین روزش  تا ابد  روز عاشقی ام  مبدا  دل سپردگی هایم  تپش های نامنظم ضربان قلبم  خنده های سرمست گونه ام  چشم های بهاری ام  فریاد اشک های شوقم حیرتم   لبخند های زیبایت  آرامش نگاهت  طنین صدایت  دستان همیشه گرمت  و نامت که در تاریخ برگ  متولد شدنم  شد سررآآغاز خوبی ها خو...
10 ارديبهشت 1396

سفر کربلا۲

سلام گل مامان,صبور مامان  امروز ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ بود و سومین روز از سفرمون به کربلای معلی, با نماز صبح که بیدار شدیم من و بابایی دیدیم که خیلی داغی, سریع پاشویت کردیم و آب پرتقال برات گرفتم ولی نخوردی,حتی آب هم نخوردی  الهی فدای بدن داغت بشم که فقط یه ناله ی کوچیک می زنی  احساس کردیم تبت پایین اومد و بهت شیر دادم و خوابیدی تا ۱۲ظهر و الحمدلله خیلی بهتر شده بودی, بهت سوپ شلغم دادم وقبلش مولتی ویتامین و آب پرتقال و الحمدلله همه رو نوش جون کردی,نبینم لپات آب شه ها جیگر طلای مامان خب  نبینم چشمای بی رمقتو  نبینم بدن کوفته اتو   نبینم حال بی حالتو خب ؛همه وجود مامان ؟! تو رو به خدا زودی خوب شو که نفسم...
13 فروردين 1396

عاشقانه های من,اولین نوشته مامان

سلام  مادری با تمام عذاب وجدان, راستش فاطمه من تصمیمم برای ساختن وبلاگی به وسعت همه عشقی مادرانه شاید به قبل از بارداری ام بر می گردد, که نشد,یا امتحاناتم بود,یا کار خانه و یا هزار مشغله و دلیل دیگر که با آمدنت فزونی گرفت, و اما عملی کردنش بر می گردد به تک تک روزهای این یازده ماه پر فروغ که تو را در کنارم,در آغوشم,در نگاهم و تو را در قلب همیشه نگرانم حس می کردم , فاطمه من امروز دقیقا یازده ماه گذشت از وجود پر برکتت در خانه مهرمان,در خانه عشقمان, که معنا بخشیدی به کلمه خانواده ی من و پدر مهربانت, ومن بهت زده و خوشحال که تو ماه دیگر یک ساله خواهی شد  نازنینم  فاطمه من باور کن&nbs...
19 دی 1395
1