فاطمه جان ما فاطمه جان ما ، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

بسم الله الرحمن الرحیم

۱۲ اردیبهشت و تولد ۱۲ سالگی دایی سید حسین

۱۲ اردیبهشت و تولد ۱۲ سالگی دایی سید حسین ماشاالله انگار اون روز تولد شما بود هم چین مثل ملکه ها نشسته بودی و نظاره می کردی... راه می رفتی و هی به چیزای زوی میز دست برد می زدی و فریاااااااد دایی. والبته تمام هندوانه هایی که خاله تزیین کرده بود فکر کنم ماشاالله سهم شما شد بخور ونوش جانت عزیزک من خب شما میوه هندوانه رو خیلییییییی دوست داری. قبلش هم خاله و دایی خودشون رفتند کیک و جنگولک بازی های تولد رو خریدند و اومدند, ودایی هم خوشحال و در پوست خودش نمی گنجید. ...
18 ارديبهشت 1396

روز پدر

آتلیه رفتن و روز پدر  واما از روز سرنوشت ساز پدر بگم و میلاد با سعادت اولین اختر تابناک امامت علی امیر مومنان علیه السلام رو تبریک می گم  قبل از هر چیز سلام  سلام به تو گل دختر بابایی ات که خداروشکر امسال دومین سال حضورت در کنار پدر در روز پدر هستی ناز نین  شب میلاد حضرت علی بود و قرار بود که اول بریم خونه مامان جون اینا و بابابزرگ علی  و هدیه ای که در نظر گرفته بودند یه یخچال برای باغ بود که طبیعتا عمده پولشو مامان جون می داد و بقیه اش تقسیم می شد بین ما و عمه و عمو  لباس های شما رو هم عوض کردم و قصد داشتم به آتلیه ببرمت قبل از خونه مامان جون اینا و خدارو شکر با بابایی رفتیم آتلیه و یه عکس اند...
28 فروردين 1396

تعطیلات نوروز ۹۶

۲۵ بهمن رفتیم و ۷ فروردین به یاری خدا برگشتیم, مامانی اینا و عمه هم یک روز قبل ما برگشتند اومدیم خونه و کمی به خودمون رسیدیم, استراحت مطلق کردیم, لباس شستیم, وفردا رفتیم خونه مامانی  پنج شنبه هم که لیله الرغایب بود بابایی کباب خرید و من برنج و سوپ درست کردم و رفتیم پیش عمو محمد که تنها و روزه و گرسنه و....هههه بود و بعدش هم عمه اومد البته خیلی اقرار کردیم که افطاری بیاید با هم باشیم گفت نه بعد افطار میام و عمو صادق رفته ترکیه و... جمعه هم رفتیم پارک قیطریه و امامزاده علی اکبر و بعدش هم رفتیم حسینیه که شهادت امام هادی علیه السلام بود و بابایی هم یه قرار کاری داشت مامانی اینا هم حسینیه بودند و قبل از حسینیه رفتنی آش م...
20 فروردين 1396