فاطمه جان ما فاطمه جان ما ، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

بسم الله الرحمن الرحیم

تبریک

فاطمه دل ها،دخترک نازنینم که خداروشکر و صد هزارمرتبه شکرکه  ثانیه به ثانیه ،دقیقه به دقیه نظاره گر بزرگ  شدنت هستم  قد کشیدنت هستم  خانم شدنت هستم  باشد که همیشه باشد این سرور برمن که بگویم                             پانزده ماهگیت مبارک     ...
18 ارديبهشت 1396

۱۲ اردیبهشت و تولد ۱۲ سالگی دایی سید حسین

۱۲ اردیبهشت و تولد ۱۲ سالگی دایی سید حسین ماشاالله انگار اون روز تولد شما بود هم چین مثل ملکه ها نشسته بودی و نظاره می کردی... راه می رفتی و هی به چیزای زوی میز دست برد می زدی و فریاااااااد دایی. والبته تمام هندوانه هایی که خاله تزیین کرده بود فکر کنم ماشاالله سهم شما شد بخور ونوش جانت عزیزک من خب شما میوه هندوانه رو خیلییییییی دوست داری. قبلش هم خاله و دایی خودشون رفتند کیک و جنگولک بازی های تولد رو خریدند و اومدند, ودایی هم خوشحال و در پوست خودش نمی گنجید. ...
18 ارديبهشت 1396

ماه شعبان مبارک

شعبان  ماه درآویختگان به شاخه طوبی  ماه عشق معبود  ماه صلوات بر محمد ماه طلوع و تلالو سه شمس و نمود یک قمر مبارک  ماهی که نهفته درآ ن هزاران خاطره  هزاران که نه  بهترین خاطره  خاطره انگیز ترین خاطره  ماهی که شد سومین روزش  تا ابد  روز عاشقی ام  مبدا  دل سپردگی هایم  تپش های نامنظم ضربان قلبم  خنده های سرمست گونه ام  چشم های بهاری ام  فریاد اشک های شوقم حیرتم   لبخند های زیبایت  آرامش نگاهت  طنین صدایت  دستان همیشه گرمت  و نامت که در تاریخ برگ  متولد شدنم  شد سررآآغاز خوبی ها خو...
10 ارديبهشت 1396

روز پدر

آتلیه رفتن و روز پدر  واما از روز سرنوشت ساز پدر بگم و میلاد با سعادت اولین اختر تابناک امامت علی امیر مومنان علیه السلام رو تبریک می گم  قبل از هر چیز سلام  سلام به تو گل دختر بابایی ات که خداروشکر امسال دومین سال حضورت در کنار پدر در روز پدر هستی ناز نین  شب میلاد حضرت علی بود و قرار بود که اول بریم خونه مامان جون اینا و بابابزرگ علی  و هدیه ای که در نظر گرفته بودند یه یخچال برای باغ بود که طبیعتا عمده پولشو مامان جون می داد و بقیه اش تقسیم می شد بین ما و عمه و عمو  لباس های شما رو هم عوض کردم و قصد داشتم به آتلیه ببرمت قبل از خونه مامان جون اینا و خدارو شکر با بابایی رفتیم آتلیه و یه عکس اند...
28 فروردين 1396